من و مدادم!
۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه
خواب دیدم یک نامه برایت نوشته ام پست کرده ام به خانه ات(خانه مان؟خانه تان؟)و فقط نوشته ام:نمی توانم،می روم.
و رفته بودم.نه هزاران کیلومتر آنطرف تر،جایی همین اطراف،گوشه ی تنهایی شاید.برای همیشه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر